هستی جونمهستی جونم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

هستی، همه هستی من

تنهایی من و هستی طلا

1391/8/15 15:24
نویسنده : مامان هستی
164 بازدید
اشتراک گذاری

الان که اینارو می نویسم اواسط شهریور1391 هست.حدود دو هفته که بابایی رفته ماموریت و من و هستی کوچولو تنها هستیم،البته تنهای تنها هم نه چون تو این مدت خونه عمه مریم بودیم.من میرفتم سر کار وشما پیش عمه جون می موندی.

از سر کار که بر میگشتم شما که حسابی خوابیده بودی وسرحال بودی شروع به بازی میکردی و اصولا خانم دکتر بودی و به من بدبخت امپول میزدی(اااخخخخخخخخخخ)

ني ني شكلك                            ني ني شكلك

منم مثل طفلکی ها فقط اطاعتناراحتناراحتخمیازهخمیازه

خلاصه دو هفته است کار من و هستی نفس اینه.

راستی دیشب دخمل نازم وضو گرفتنو یاد گرفت و قراره بابایی یه جایزه مخصوص برای  این کار براش بیاره.

قربون فرشته نازم برم 



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

زهرا
25 مهر 91 13:40
سلام دوست عزیز این ادرس وبمه اگه دوست داشتی بااسم(من وخواهرجونم)لینکم کن تامن هم لینکت کنم
سودابه
27 مهر 91 9:59
تولد تولد تولدت میبارک مبارک مبارک تولدت مبارکاز طرف من و نوه گلم محمد متین