تولد همه ی زندگیم
دختر کوچولوی من دوساله شد بذار قبل از هرچیزی اینو برات بنویسم که وقتی بزرگ شدی بدونی. وقتی خواستی دنیا بیای من برای مسافرت رفته بودم مشهد پیش مامان وبابام البته قرار نبود دنیا بیای هنوز یه ماه دیگه مونده بود.ولی یکدفعه تو هشت ماهگی دنیا اومدی اونشب بابای پیشم نبود.تهران بود.یعنی موقع دنیا اومدنت پیشمون نبوداون گذشت ،نزدیکای یکسالگی ات بابایی رفت ماموریت و وقتی یکساله شدی موقع تولدت بازم بابایی پیش ما نبودامسال هم درست ده روز مونده به تولدت بازهم بابایی رفت برای یک ماموریت کاری وشب تولد دوسالگیت من وتو باهم تنها بودیم(البته دوشب بعد بابایی وهمینطور مادرجان وخاله ونعیمه اومدن وباعمه ها برات تولد گرفتیم)نمیدونم سال بعد وسالهای بعد بابایی بازم موقع تولد کجاست؟!!!!!حالا دوباره با همه ی وجود میگم تولد مبارک هستی من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی