واما تولد نفسی من
حالا کمی می خوام خلاصه ای ار شب تولدت رو برات بگم عزیز دل مادر. با همه سختی و مشغله فقط فقط دوست داشتم برات حتی یه تولد ساده بگیرم که خاطرش برات بمونه نفسی. امسال تولد تو روز 5شنبه بود و من می خواستم شب قبلش برات تولد بگیرم ولی چون تا ساعتای 7 سر کار بودم نتونستم تولد مفصل برات بگیرم به همین خاطر شد تولد مختصر از سر کار که برگشتم(از صبح هم با بابایی برای تولد شما هماهنگ کرده بودم و برنامه ریزی)رفتیم برای خریدمن می رفتم کادو و کیک و بقیه وسایل رو انتخاب می کردم بعد به بهانه ای از مغازه ها با شما دور می شدم و بابایی اونارو یواشکی می خریدو تو ماشین میذاشت. و شما نمی فهمیدی خونه هم که رفتیم بابایی شما رو برد الکی تو ...
نویسنده :
مامان هستی
8:56