بدون عنوان اونروز همش با پرپری دنبال بازی گوشی بودی و نمیذاشتی ازت عکس بگیرم ... نویسنده : مامان هستی 8:19 30 مرداد 1390 127 0 0 ادامه مطلب
این عکستو من خیلی دوست دارم مامانی اینقدر اذیتم کردی تا تونستم ازت عکس بگیرم فقط میگی من عسک بگیرم ... نویسنده : مامان هستی 14:48 26 مرداد 1390 369 0 6 ادامه مطلب
هستی و دوچرخه ی قشنگش وقتی تومجنمع گلستان بودیم بچه ها همه دوچرخه داشتن .یکسال ونیمت بود یه هفته کارت شده بود گریه تااینکه بابایی برات یه دوچرخه قرمز(پرسپولیسی)خرید ... نویسنده : مامان هستی 14:44 26 مرداد 1390 623 0 0 ادامه مطلب
اینم جدید ترین عکس هستی تا الان که یکسال و نه ماهشه.باغ پردیس تو باغ پردیس اصرار داشت سوار آیو(آهو)بشه تا باباییش سوارش کرد ترسیدو اومدپایین ... نویسنده : مامان هستی 14:39 26 مرداد 1390 390 0 2 ادامه مطلب
اولین نقاشی قشنگی که هستی جون تو مهد کودک کشید با کاردستی ماه وقاشق وقتی اومی خونه خاله لیلا اینو گذاشته بود توکیفت تا آخرشب همش میگفتی:(مامانی مهد تودت خخطی تشیدم)قربون اون شیرین زبونیات برم ان شاالله وقتی بزرگ شدی نقاشی های خوشکل برا مامانی بکشی مثل خودت ... نویسنده : مامان هستی 8:18 26 مرداد 1390 1868 0 0 ادامه مطلب
رفتن به مهد هستی کوچولو حالا باخوشحالی میره مهد ... نویسنده : مامان هستی 13:31 24 مرداد 1390 209 0 1 ادامه مطلب