هستی، همه هستی من

اینم نفسی مامان بعد از حموم که مثل ماه شده ...

امروز تولد بابایی بود من سر کار نرفتم وباهم خونه بودیم ولی بابایی رفت سرکار.ظهر که اومد خونه کلی براش فشفشه وشمع روشن کردیم و براش تولدت مبارک خوندیم. بابایی جون تولدت هزار هزار بار مبارک ان شاال..همیشه زنده وسلامت باشی سایه ات بالای سر ما امین. راستی تو همین روز خاله مریم هم صاحب یه نی نی کوچولوشده اسمش هم علیرضا کوچولو.ولی ما هنوز ندیدیمش ...

راستی باید بگم اولین جایی که رفتیم سی وسه پل بود کنار رودخانه زاینده رود .اونجارو تو از همه بیشتر دوست داشتی چون اونجا قایق سواری کردی واب بازیای  ایتم هستی طلا وسی وسه پل َ     این نفس مامان سوار قایق تو غروب قشنگ خورشید با لباس بادی ...

از جمله جاهای دیگه ای که باطلای مامان رفتیم باغ پرندگان بود که اونجا هستی کوچولو فقط از طاووس ها خوشش اومده بود وخونه های کوچولویی که با کاه وگل درست کرده بودند . اینم عشق مامان با خونه های گلی ...

نوبتی هم که باشه نوبت میدان امام اصفهانه اینجا رو هم دوست داشتی چون باهم درشکه سواری کردیم.در ضمن کلی هم برای اسب سواری گریه کردی   اینم هستی بالای عمارت عالی قاپو ...

سلام نفس مامان ،خیلی وقته برات ننوشتم اخه قبل عیدسرم خیلی شلوغ بود عسلی من.از شب یلدات هم عکس دارم که اگه بتونم برات برای یادگاری میذارم.   پس قبل هرچیز سال 1391 مبارک تو الان دو سال و پنچ ماهت شده ...

عسلی مامان امروز میخوام کمی درباره مهدت بنویسم تا وقتی بزرگ شدی برات قشنگ باشه.اول از اسم مهدت که گلهای ناز، خانم شریفی که مدیر مهد وعمو ملکی هم راننده سرویس،مربیا هم خاله پریسا کوچیکه وخاله پریسا تپله(جالبه که ای اسمارو خودت روشون گذاشتی که تشخیص بدی خاله پریساها رو از هم) خاله میترا،خاله فریده،خاله اکرم ودوتاهم خاله لیلا (که همیشه میگی خاله لیلا زیاد بست ) اسمهای دوستاتو زیاد نمیدونم فقط چندتا رو که توخونه زیاد میگی،(کیانا-متین خلیلی-شهراد-بهار) امروز صبح مامان شایانا رو دیدم من که نمیشناختمش ولی اون میگفت دختر من هستی و خیلی دوست داره بهم گفته مامان یه آبجی برام بیار مثل هستی ومیگفت مربیای مهد هستی خیلی دوست دارن...

هستی چونم این عکس هارو تومهدکودک ازت گرفتن.کلی ذوق داشتی وبه همه نشون میدادی خوشگل من. ...

...